Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «همشهری آنلاین»
2024-05-08@21:47:56 GMT

کاسبی با خون کیان

تاریخ انتشار: ۲۲ خرداد ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۷۹۶۸۰۲۰

کاسبی با خون کیان

‍‍‍‍‍‍

دریافت 22 MB کد خبر 766710

.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

منبع: همشهری آنلاین

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.hamshahrionline.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «همشهری آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۷۹۶۸۰۲۰ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

رونمایی از «شب آبستن» در نمایشگاه کتاب تهران

به گزارش خبرنگار مهر، کتاب «شب آبستن» نوشته محدثه قاسم پور به تازگی توسط نشرصاد در ۱۱ فصل و ۱۵۲ صفحه منتشر و روانه بازار نشر شده است.

این کتاب مجموعه داستانی کوتاه است که نام داستان‌ها یا فصل‌های آن به ترتیب عبارتند از: چشمت را باز کن! گذشته نمی گذره! به خاطربچه ام، دروغگو نیستم، بلیط دارم، ذهنم که فلج نیست، برگه رو نمی‌دید؟ بده به من، کشتنش، تو خدایی؟ و چشمم را باز می‌کنم.

در بخشی از «دروغگو نیستم» فصل چهارم این کتاب می‌خوانیم:

«پادویی برای من افتخار نبود، حتی پله ترقی هم نبود. آقاجان می‌گفت: «کاسب نیستی. فقط از کاسبی حرافی و فضولی را خوب بلدی.» بعد از گرفتن مدرک مهندسی و شنیدن رفتار مامان با فاطمه بی خیال زندگی شدم. هرچه آقاجان اصرار کرد که کاسبی راه بنداز، توی گوشم نرفت. کسی نیاز به کار و کاسبی داشت که قصد ازدواج داشته باشد. برای امیدی که عمه از ازدواج نهی اش کرده بود چه امیدی به کار و کاسبی مانده بود. جواب آزمایش ژنتیک هم که آمد مطمئن شدم ازدواجم کار درستی نیست. دردهای عمه را دیده بودم بهترین کار همین ازدواج نکردن بود. شبیه کشیش‌های مسیحی رهبانیت پیشه کردم. شیره سوهان قم گیرم انداخت. از حجره داری بازار تهران رسیدم به حجره طبقه دوم حوزه.

چندپایه که گذشت، درس‌های سخت حوزه، محیط رسمی غیرقابل تشبیه به دانشکده مهندسی، دلسردم کرده بود. حوزه شبیه مهندسی نبود. دلم کنجکاوی و فرمول پیدا کردن خواست. سرگرمی ام ویندوزنصب کردن روی لپ تاپ هم حجره‌هایم بود. تیپ و قیافه ام را هم تغییر کردم. عمراً از بچه‌های قدیم و هم دانشگاهی‌ها کسی مرا تشخیص می‌داد. خودم هم این امید جدید را نمی‌شناختم.»

کد خبر 6099565 الناز رحمت نژاد

دیگر خبرها

  • رونمایی از «شب آبستن» در نمایشگاه کتاب تهران
  • آغاز عملیات گازرسانی به مجتمع دامپروری شهر کیان